مجله‌ی تخصصی نقد سینما

نقدسینما؛ مجله ی تخصصی سینما و تلویزیون
یادداشت سردبیر
کوفته ی مادر جعفر | محمدرضا رضاپور | سرمقاله شماره ششم نقدسینما | بهمن و اسفند 94 | ساعت دو بعدازظهر بیست‌وسوم تیرماه 1394 است. شبکه‌ی ملی خودمان تیتر زده است «بیانیه‌ی مشترک جمع‌بندی مذاکرات هسته‌ای» و شبکه‌های غربی نوشته‌اند «توافق هسته‌ای». لوران فابیوس همچنان لبخند می‌زند. در صفحات مجازی سلبریتی‌های ایرانی هم همه لبخند می‌زنند؛ احتمالاً برای گفتگوی آسان و تعامل سازنده با جهان. و من باز هم به یاد فراز مشهوری از مستند این یک فیلم نیست، که اتفاقاً به لیست اولیه‌ی بهترین مستند سال اسکار 2013 راه پیدا کرد می‌افتم. سکانس مشهوری که به نظر نگارنده، صادقانه‌ترین فراز و اعتراف زندگی سینماگران ایرانی و مستوجب دریافت چند اسکار هم‌زمان است. «جعفر پناهی» درحالی‌که با دوربین تلفن همراهش مشغول فیلم‌برداری از همکار مستندسازش است می‌گوید: یک‌دفعه [با رخشان بنی‌اعتماد] گفتیم بیکاریم، چی‌کار کنیم؟ گفت: آشپزخانه‌ی سیار بزنیم! گفتم: یعنی چی آشپزخانه بزنیم؟ گفت: یک وَن می‌گیریم و تو خیابون می‌ایستیم و می‌نویسیم آشپزخانه‌ی سیار هنرمندان سینما. بعد قرار شد هرکسی یک کاری بکند. هرکسی یک غذایی بپزد. به من گفتند: تو چه غذایی می‌پزی؟ گفتم: من که آشپزی بلد نیستم. بعد فکر کردم و گفتم: اما مادرم کوفته‌های خیلی خوبی می‌پزه. گفت: خب! تو مِنو می نویسیم: کوفته ی مادر جعفر

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقدسینما» ثبت شده است


«من مرگ می شوم٬ نابود کننده ی دنیاها!»

رابرت اوپنهایمر

"گریز فرانکنشتاین از دست هیولا، کتابی از ۱۸۳۱ میلادی" 

قرن هفدهم: فکر بنیادین حاکم بر این عصر چیزی جز ماشین گرایی نبود. اختراع ماشین های متفاوت و کاربردی با خدمات گسترده در علوم و صنایع و محدودیت ها و نواقصی که روز به روز در یک سیر تکاملی رفع می شدند٬ همه را مجذوب این دنیای جدید کرده بود. تفکر ماشین گرایی همه جهان را منظم٬ قابل پیش بینی٬ مشاهده و اندازه گیری فرض می کرد و رفته رفته این تفکر در مطالعه انسان نیز ادامه یافت٬ چنانکه دولامتری (۱۷۰۹-۱۷۵۱) فیلسوف فرانسوی به این گزاره دست یافت: «بگذارید صبورانه و با شهامت نتیجه گیری کنیم که انسان نیز یک ماشین است.» بنابراین انسان نیز بر اساس روش های کمی و آزمایشی جهان مادی در فلسفه و باقی جنبه های زندگی٬ مورد بررسی و کشف قرار گرفت.

در نیمه ی دوم قرن هجدهم و دوران اوج انقلاب صنعتی در انگلستان٬ مری شلی (۱۷۹۷-۱۸۵۱) با نامزد خود و لُرد بایرون (۱۷۸۸-۱۸۲۴) قرار گذاشتند در رقابتی٬ ترسناک ترین داستانی را که می توانند بنویسند. شلی در حالی که کمتر از بیست سال داشت٬ داستان دانشمند جاه طلبی را روایت کرد که با کنار هم قرار دادن تکه های بدن مردگان و اعمال نیروی الکترونیکی٬ جانوری زنده می سازد٬ موجودی مخوف که همه حتی خالقش نیز از دست شرارت های او می گریزند.

شلی با تشویق بایرون که مجذوب داستان شده بود٬ آن را تکمیل کرده و در سال ۱۸۱۸ با نام «فرانکنشتاین: یا پرومته مدرن» به چاپ رساند. فرانکنشتاین نام شخصیت دانشمندی بود که همچون پرومتئوس در اساطیر یونان علیه خدایان می شورد٬ از جایگاه خود سواستفاده می کند و آتش یا به تعبیری دانایی را به انسان داده و توسط خدایان در بند کشیده می شود. در پرومته ی مردن٬ دانشمند از علم خود سواستفاده کرده٬ دست به خلقتی جدید می زند و در نهایت مخلوق شیطان صفت به  به مامور عذاب خالق خود تبدیل می شود.

  • هیأت تحریریه


* منتشر شده در ششمین شماره از دوره جدید نقدسینما


| جایی که یک هنرمند می تواند دِین خودش را به اسلام امروز ادا کند و اثرش را از یک روایت تاریخی به دیالکتیک تاریخی تبدیل کند |

نخست این‌که سینمای ما هیچ‌وقت نباید مزیت نسبی‌اش را فراموش کند. مزیت نسبی سینمای ایران «داستان» است؛ هم جان‌مایه‌ی داستان، هم کشش
داستان و هم دیالوگ، هر سه مزیت نسبی سینمای ایران محسوب می‌شوند و پروداکشن بار بر این‌ها است.

به نظر می‌رسد ضعف اصلی فیلم محمد رسول‌الله در کشش داستان است به نحوی که در میانه‌، فیلم به‌شدت از ریتم می‌افتد و به هیچ وجه نشانی از بیست دقیقه‌ی طلایی آغازین ندارد. بخشی از این نبود کشش، محصول وفاداری به تاریخ و بخشی از آن محصول آگاهی بیننده از تاریخ و نتیجه‌ی داستان است که البته گریبان‌گیر همه‌ی فیلم‌های تاریخی است.

باید قبول کنیم دست «مجید مجیدی» به‌خاطر وفاداری به متن مقدس و تاریخ، آن‌قدر باز نبوده که بتواند یک خط سیر داستانی واضح را با فراز و فرود و گره‌های مشخص و منطبق با کلیشه‌های آکادمیک، به فیلم خود اضافه کند. با این حال انصاف حکم می‌کند این روایت آهنگین تاریخ را ببینیم که پایبندی مجیدی را به اصالت تاریخی دلنشین‌تر کرده و او را در وفا‌داری به متن و تاریخ مقدس بستاییم.

  • هیأت تحریریه