منتشر شده در ششمین شماره نقدسینما
بده-بستانهای هالیوود و عالم سیاست خیلی پیش از آن شروع شد که خیلیها حتی فکرش را هم بکنند. در 1918 «ویلیام برنز» و «جی. ادگار هوور»، رهبران اصلی (FBI) به دلیل نگرانی شدیدی که از تأثیر ستارههای سینما بر آگاهی سیاسی مردم داشتند، به مأموران مخفی خود مأموریت دادند تا افراد مشکوکی از هالیوود را که بهزعم آنها تندرو بودند، را تحت نظر بگیرند و به شنود و تعقیب فعالیتهای آنها بپردازند. تنها چهار سال بعد، این مأموران چیزی را گزارش کردند که از آن میترسیدند. آنها اعلام کردند که تعدادی از ستارههای سینما نقشی فعال در «جنبش سرخ» این کشور دارند و قصد دارند از طریق سینما اقدام به اشاعهی «پروپاگاندای کمونیستی» کنند.
سیاستمداران جنگ سرد -که تشکیلات کمونیسمهراس «کمیتهی فعالیتهای ضدآمریکایی» را راهاندازی کرده بودند- در دههی 1940 هراس دیگری داشتند. آنها از این میترسیدند که قدرت ستارههای سینما نحوهی تفکر و رفتار سیاسی مردم را متحول کند. آنها دریافته بودند که فیلمبینها در واقع همان رأیدهندهها هستند و از خود میپرسیدند در نبرد بین ستارههای پر زرق و برق سینما و سیاستمدارن عصا قورت داده، پیروزی با کدام است؟ اینکه مبادا چپگرایان هالیوود همچون «چارلی چاپلین»، «هامفری بوگارت»، «کاترین هپبورن» و «ادگار جی. رابینسون» از شهرت خود برای گسترش ایدههای رادیکال استفاده کنند؛ بالاخص افکار رادیکال کمونیستی.
تصور غالب آن بود که سیستمی هوشمندانه در هالیوود هست که بنیان اصلی آن بر تفکرات چپگرایانه بنا شده و دلیل چنین هراسی از تندروی در صنعت سینما نیز همین بود. تصوری که حداقل به دو دلیل مشخص صحت این حکم را زیر سوال میبرد؛ اول آنکه هالیوود در کمپ راستگرایان محافطهکار نسبت به لیبرالها، در تاریخچهی خود سابقهی اقامتی طولانیتری دارد و ابتدا این جمهوریخواهان بودند که پایگاهی در هالیوود تأسیس کردند و نه دموکراتها. دلیل دوم و شگفتانگیزتر آنکه با وجود اینکه چپگرایان هالیوود بیشتر و شاخصتر بودند؛ راستگرایانی همچون «لوئیس بی. مهیر»، «جورج مورفی»، «رونالد ریگان»، «چارلتون هستون» و «آرنولد شوارتزنگر» تأثیری به مراتب عمیقتر بر زندگی سیاسی آمریکاییها داشتند. چپیهای هالیوود البته در فعالیتهای عمومی و کمپینهای جمعآوری پول برای خیریههای مختلف توفیق بیشتری داشتند، اما اگر بنا باشد از تأثیرات آنها برای تغییر در دولت آمریکا سخن به میان آید، قطعاً پیروز میدان راستیهای هالیوود هستند. زمانی که چپیها به دنبال زرق و برق سیاسی بودند، راستیها کسب قدرت «الکترال» را تمرین کردند، پی گرفتند و پیروز شدند.